میدان قدرت خود را دریاب
یکی از شاگردان شیوانا ماهیگیر جوان و بسیار ماهری در صید ماهی بود. او شناگری ورزیده بود که به راحتی میتوانست در اعماق آب برای چند دقیقه دوام آورد و به همین خاطر گاهی به صید مروارید هم میپرداخت.
روزی ماهیگیر جوان نزد شیوانا آمد و به او گفت: در محله ما پسر جوان و تنومندی است که فن کشتی و درگیری روی خاک را به خوبی بلد است. من هر وقت از سر کار برمیگردم او در مقابل جمع جلوی مرا میگیرد و از من میخواهد اگر جرات دارم با او روبهروی اهالی محل کشتی بگیرم.
البته تا به حال هر که با او کشتی گرفته زمین خورده و به شدت آسیب دیده و من چون میدانم چه اتفاقی برایم میافتد همیشه به بهانهای میدان را واگذار میکنم و باعث میشوم اهالی به من بخندند و مرا ترسو بخوانند.
نکته اینجاست که در این محله دختری است که دلباختهاش شدهام و پدرش شرط ازدواج مرا فراهم کردن تعدادی مشخص مروارید تعیین کرده است. هر بار که این جوان قلدر و کشتیگیر جلوی مرا میگیرد و من از مبارزه شانه خالی میکنم او مرا به شدت تحقیر میکند و من در مقابل این دختر و پدرش بسیار شرمنده میشوم.
پدر دختر هم به عنوان جریمه یکی به مرواریدها اضافه میکند. تا الان تعداد مرواریدهایی که باید برای رضایت پدر محبوبم بپردازم به هفت مروارید رسیده است. میخواستم راهی به من نشان دهید که از شر این مزاحم خلاص شوم طوری که دیگر سربهسر من نگذارد. اگر کار همین طوری پیش برود من دیگر نمیتوانم جلوی اهل محل و خانواده محبوبم سر بلند کنم.
شیوانا کمی فکر کرد و سپس گفت: فردا من و تعدادی از شاگردان در محله شما حاضر میشویم. تو هر چه را من گفتم بپذیر. فردای آن روز وقتی ماهیگیر جوان از سر کار بازمیگشت و محله هم از جمعیت پر بود، دوباره کشتیگیر قلدر سر و کله اش پیدا شد و یقه پیراهن ماهیگیر را گرفت و به او گفت که اگر جرات و مردانگی دارد با او جلوی جمع کشتی بگیرد و در غیر این صورت بپذیرد که فردی ترسو و بزدل است و کفشهای او را ببوسد.
شیوانا بلافاصله نزدیک آن دو رفت و با صدای بلند گفت: من انجام این مسابقه کشتی را میپذیرم به شرطی که زمان و مکان و جایزه آن را من تعیین کنم. کشتیگیر قلدر که از مهارت و توانایی خود مطمئن بود فورا پیشنهاد شیوانا را پذیرفت. ماهیگیر هم با شک و تردید طبق توافق قبلی موافقت خود را اعلام کرد.
شیوانا گفت: بسیار خوب فردا راس ظهر همه اهالی دهکده کنار ساحل دریاچه مجاور دهکده جمع شوند و این مسابقه را تماشا کنند. هر کدام از طرفین مسابقه هم که باختند باید هفت مروارید به طرف دیگر به عنوان جریمه بپردازد. کشتیگیر با خنده تمام شرایط را قبول کرد و ماهیگیر هم به ناچار با گفته شیوانا موافقت نمود.
ظهر روز بعد همه اهل دهکده از جمله خانواده دختر مورد علاقه ماهیگیر کنار ساحل دریاچه جمع شدند. کشتیگیر قلدر با خوشحالی روی ماسههای دریاچه بالا و پایین میپرید و ماهیگیر جوان را مسخره میکرد که به زودی او را زمینگیر خواهد کرد. ماهیگیر جوان هم مات و مبهوت به شیوانا نگاه میکرد و نمیدانست چه بگوید.
شیوانا روی یک بلندی ایستاد و گفت: بسیار خوب! زمان مسابقه مشخص شد که چند دقیقه دیگر است. جایزه هم که طبق توافق هفت عدد مروارید است. اما مکان مسابقه اینجا ساحل دریاچه نیست بلکه در داخل آب و در بخش عمیق دریاچه است. ماهیگیر و کشتیگیر را سوار قایق کنید و آنها را وسط دریاچه داخل آب بیندازید. آن کس که کشتی را باخت باید هفت مروارید را بپردازد.
کشتیگیر که غافلگیر شده بود برای اینکه جلوی اهل دهکده کم نیاورد شرط را پذیرفت و با قایق همراه ماهیگیر به بخش عمیق دریاچه رفت. به محض اینکه آنجا رسیدند ماهیگیر کشتیگیر را بغل گرفت و همراه او داخل آب پرید.
بدیهی است که به دلیل مهارت بینظیر ماهیگیر در شنا و دوام آوردن در عمق آب او میتوانست به راحتی کشتیگیر را در زیر آب به دام اندازد و وادار به تسلیم کند. بعد از چند دقیقه کشتیگیر بیحال و از کار افتاده روی دستهای ماهیگیر داخل قایق انداخته شد.
شیوانا نیز بلافاصله نتیجه مسابقه را اعلام کرد و به کشتیگیر که از وحشت غرق شدن دست و پایش را گم کرده بود گفت: باید جلوی جمع هفت مروارید را به هر قیمتی که شده از دوستان و آشنایان خود قرض بگیرد و تحویل ماهیگیر دهد. کشتیگیر چنین کرد و روز بعد از فرط خجالت و شرمندگی دهکده شیوانا را برای همیشه ترک کرد و رفت.
ماهیگیر جوان با خوشحالی نزد شیوانا آمد و گفت: چرا این اتفاق افتاد!؟ و شیوانا لبخندزنان گفت: همه قدرت و هیبت کشتیگیر فقط روی خاک معنا پیدا میکرد. قدرت و مهارت تو هم روی آب ظاهر میشد. تو باید خاک را از او میگرفتی و در میدان قدرت خودت یعنی روی آب به مبارزه میپرداختی. من این جابهجایی ساده را برای تو انجام دادم. بقیهاش کار خودت بود.
از این به بعد هر وقت دیدی جایی ضعیف عمل میکنی و کسی قویتر ظاهر میشود و تو از بابت ضعف خودت آسیب میبینی، سریع به این فکر کن که میدان قدرت تو و حوزه ضعف رقیب کجاست. بعد بلافاصله به میدان قدرت خودت برو و آنجا با حریف مبارزه کن. وقتی در میدان قدرت حریف مبارزه کنی سرنوشتی جز شکست نخواهی داشت و در خوشبینانهترین حالت میتوانی با هزینه و زحمت و دردسر فراوان پیروز شوی. ولی وقتی در میدان قدرت خودت حریف را به دام میاندازی میتوانی با صرف کمترین قدرت و در سادهترین شکل پیروز شوی و برای همیشه حریف را از گود خارج کنی. این سادهترین قاعده مبارزه است.
:: موضوعات مرتبط:
,
,
:: برچسبها:
میدان قدرت خود را دریاب ,